ناتوانی بتها (قرآن)در آیات قرآن به عجز و ناتوانی بتها اشاره شده است. ۱ - ناتوان بودن بتهابتها ناتوان از هرگونه اقدامى عليه مخالفان خود: ۱. «أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ؛آيا آنها حداقل همانند خود شما پاهايى دارند كه با آن راه بروند؟! يا دستهايى دارند كه با آن چيزى را بگيرند (و كارى انجام دهند)؟! يا چشمانى دارند كه با آن ببينند؟! يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟! نه، هرگز، چنين نيست بگو: شريكانتان را و بتهايى كه همتاى خدا قرار دادهايد، بر ضد من بخوانيد، و براى من توطئه كنيد، و لحظهاى مهلتم ندهيد (تا بدانيد كارى از آنها ساخته نيست)!» ۲. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ؛سرگذشت نوح را بر آنها بخوان؛ در آن هنگام كه به قوم خود گفت: اى قوم من! اگر موقعيت من و تذكراتم نسبت به آیات الهی، بر شما سنگين و سخت است، هر كارى از شما ساخته است بكنيد. من بر خدا توكّل كردهام! شما اگر مىتوانيد توانايى خود و معبودهايتان را جمع كنيد؛ سپس هيچ چيز از امورتان بر شما پوشيده نماند؛ و تمام جوانب كارتان را بنگريد؛ سپس به حیات من پايان دهيد، و لحظهاى مهلتم ندهيد! (امّا كارى از شما ساخته نيست.)» ۳. «إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ • مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ؛ ما درباره تو فقط مىگوييم: بعضى از خدايان ما، به عقل تو آسيب رساندهاند. هود گفت: من خدا را به شهادت مىطلبم، شما نيز گواه باشيد كه من از آنچه همتاى خدا قرار مىدهيد، بيزارم . (بيزار از آنچه غير او مىپرستيد)! حال كه چنين است، همگى براى من توطئه كنيد؛ و مهلتم ندهيد ( امّا بدانيد كارى از شما ساخته نيست.)» ۲ - اقرار به ناتوانی بتهااقرار قوم ابراهیم به ناتوانى بتها: «قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ • قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ • فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ • ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء يَنطِقُونَ؛هنگامى كه ابراهیم را حاضر كردند، گفتند: اى ابراهيم! تو با خدايان ما چنين كردهاى؟! گفت: بلكه بزرگشان، چنين كرده باشد؛ از آنها بپرسيد اگر سخن مىگويند. آنها به وجدان خويش بازگشتند؛ و به خود گفتند: حقّا كه شما ستمكاريد! سپس بر سرهايشان واژگونه شدند؛ و حكم وجدان را به كلى فراموش كردند و گفتند: تو مىدانى كه اينها سخن نمىگويند.» ۳ - پانویس
۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۱۴۰، برگرفته از مقاله «ناتوانی بتها». |